دیگه نمیتونم دستهام رو مجبور به لمس کردنت کنم
نفس کشیدن بی تو مثل نفس کشیدن نیست
مثل یه درد غریب زجر آور که به واسه هیچکس آشنا نیست
مثل مسمومیت با زهرکه تمومی نداره
با تمام تاسف و دشمنی که با خودم دارم
قبول کردم تمام خطا هات رو
اگر بخوای خودم رو فدات میکنم
هر چیزی بگی قبول
قلبم هرزمان ماله توئه
قلبم هر زمان ...