تو این شهر دستهایِ گندمیِ (مثل ساقههای گندم) تو رو پیدا کردم
تو این شهر عاشقِ حرفهای بادامیِ (مثل دانههای بادام) تو شدم
با تو هر چی میدونستم رو فراموش کردم
با اینکه زیر قولم زدم اما پشیمون نیستم
با اینکه از چشمم افتادی اما دشمن نیستم
یک بارِ دیگه این مسیرها رو با همون اشتیاق طی خواهم کرد؟
کی میدونه چی در انتظاره؟ میمونم؟ یا میمیرم؟
چه معلوم که قبل از مرگم باز بتونم کسی رو ببینم؟ (اصطلاحِ چشم دنیا کنایه به همینه)
این حالت فراری که دارم برای همه عجیبه
با تو هر نبایدی رو پر کردم و زیر پا گذاشتم
دفتر عشقم رو با تو پر کردم و بستم
با اینکه زیر قولم زدم اما پشیمون نیستم
با اینکه از چشمم افتادی اما دشمن نیستم
یک بارِ دیگه این مسیرها رو با همون اشتیاق طی خواهم کرد؟
کی میدونه چی در انتظاره؟ میمونم؟ یا میمیرم؟
چه معلوم که قبل از مرگم باز بتونم کسی رو ببینم؟