در دستانت گل های زمستانی. در صورتت شب بهاری. در ترانه هایت درد عشق زندگی برای من معما است ؟. می سوزانی نفسم را درونم امیدوار چشمم به تو قلبم به تو با عشق سرخوشم. از موهایت به رودخانه ها. از بوسه هایت به کوه ها. از چشم هایت به ستاره ها از زمستان سیاه به ماه هزیران با من آشنا شدی در یک لحظه. مغرور نباش با من از من خجالت نکش. با من فکر چیزی نباش. با هم منتظر چیزی نیستیم مغرور نباش با من از من خجالت نکش. با من فکر چیزی نباش. با هم منتظر چیزی نیستیم. در زبانم عشق فردای ترکی در پهلویم آتشی بزرگ. جدایی همیشه با ترس همراه. آیا همه اینجوری خوشحالند در هر قلبی یک معشوقه در هر زخمی اثری از نمک. با معشوقه پر از شفا می شود. با تو شفا پیدا می کنم