میدونم
عشق نورزیدم
هرگز چنین
دوست نداشته منو
هیچ کس بیش از این
با تو
خندیدم و گریهکردم
زندگیکردم و مُردم
چهها که نمیکردم
فقط برای با تو بودن
میدونم
باید فراموش کنم تو رو
باید پشت سر بذارم
نمیتونم خیلی بیش از این
بگیرم جلوی اشکهامو
زندگیم دیگه نمیشه
اونی که بود قبل از این
باید گناهو گردن بگیرم
باید پیدا کنم توان لازم
برای رها کردنِت
[صدا به تدریج اوج میگیرد]
فقط برو از پیشَم
فقط بگو بدرود
نگاهنکن پشتسرت رو
شاید ببینی اشکهام رو
نباید بپاشم از هم
یا تو صورتَم
ببنی قلب ِ شکستهم و
همهٔ عشق توی قلبم رو
برای تو
پس فقط برو از پیشَم
بیند در رو
بگذار زندگیم بشه
همون زندگی پیش از تو
هیج وقت، هیچوقت
نمیفهمم چطور
تونستم رهات کنم
اما چیزی نمونده
برا گفتن
فقط برو از پیشَم
آه! آه !
[قطعه موسیقی بدون کلام کوتاه]
[با صدای پایینتر]
پشیمون نمیشَم
از یه لحظهٔ عشقمون
عاشقت شدم
از همون دم ِ دیدنِ
به خاطر ِ همهٔ
اون عشقی که دادی بهم
به خاطر همهٔ
اون عشقی که ورزیدیم
میدونم باید پیدا کنم
توان ِ گفتن این حرفو
[صدا اوج میگیرد]
فقط برو از پیشَم
فقط بگو بدرود
نگاهنکن پشتسرت رو
شاید ببینی اشکهام رو
نباید بپاشم از هم
یا تو صورتَم
ببنی قلب ِ شکستهم و
همهٔ عشق توی قلبم رو
برای تو
پس فقط برو از پیشَم
بیند در رو
بگذار زندگیم بشه
همون زندگی پیش از تو
هیج وقت، هیچوقت
نمیفهمم چطور
تونستم رهات کنم
اما چیزی نمونده
برا گفتن
فقط برو از پیشَم
آه! آه!
[قطعه موسیقی بی کلام کوتاه]
[صدا بیشتر اوج میگیرد]
[تکرار دو قطعهٔ آخر]