فقط یک رقص آخر
فقط یک رقص آخر...اوه عزیزم...فقط یک رقص آخر
شبی در یک کافه ی اسپانیایی ملاقات می کنیم
به چشمانت نگاه می کنم نمی دونم چی بگم
انگار دارم در آب شور غرق می شم
چند ساعت به طلوع آفتاب مونده
فردا خواهد آمد و وقت اینه که متوجه شیم عشق ما برای همیشه به سر آمده
طوری که آرزو می کنم باتو بیام
طوری که آرزو می کنم تحمل کنم
فقط یک رقص آخر
قبل ازینکه خداحافظی کنیم
وقتی تاب می خوریم و می چرخیم و می چرخیم
مثل بار اوله
فقط یک فرصت دیگه
محکم منو بگیر و گرم نگهم دار
چون شب داره سرد میشه
و من نمی دونم به کجا تعلق دارم
فقط یک رقص آخر
شراب و نور و گیتار اسپانیایی
هیچ وقت فراموش نمی کنم که چقدر رومانتیک هستن
ولی می دونم، فردا کسی رو که دوست دارم از دست خواهم داد
هیچ راهی نیست که با تو بیام
این تنها راهه