جودیا: نام تو خواهد بود
وقتی متولد شدم مادرم بر پیشانی ام بوسه زد
وقتی من متولد شدم مادرم بوسه ای از عشق به من بخشید
او انباشته از درد گفت: جودیا، جودیا نام تو خواهد بود
مادرم شمع روز یکشنبه را روشن کرد، (شمع) چشمان مرا درخشان کرد
پدرم ترانه های شاد برایم خواند، آنها قلب مرا درخشان کردند
و او به من گفت:
جودیا، جودیا نام تو خواهد بود
در چشمان تیره ی من، در موهای تاریک تو
تو آمده ای تا به سرزمین من عشق بورزی
آنها مانند شمع میدرخشند
شمعهایی بدون تسلی
آنها در سکوت، خود را میکشند، میگویند:
جودیا، جودیا نام تو خواهد بود
جودیا، جودیا نام تو خواهد بود
و من میخواستم بگریزم تا خود را در راه گم کنم
و این درد را در سینه ام حمل نکنم
تا مجبور به حمل این وحشت از اثری بد نباشم
که همراه با رود خانه فریاد سر داد