جلوه ی گل ، بوی سنبل ،
ناله ی چنگ ، بانگ بلبل
کرده صحن چمن ، پر زغلغل ،
شبنم صبح و بر چهره ی گل
مطرب آهنگُ را تازه تر کن ،
وز دل خویشتن نغمه سر کن
زخم دل تارُ ، به زخمه میازار ،
ناله ی تارُ ، کمتر برون آر
بگو به ساقی ای نسیم سحری ،
شد سپری ، عهدِ خزان
بیا به عاشقان بپیما قدحی ،
خونِ دل ، دخت رزان
از غمِ عشق ، شد دلم خون ،
با یک جلوه بردی دل ز برم
ز آتشت ای عشق ،
این دل زارم ،
گشته پریش
آتشی ، امّا ،
در دل عاشق ،
مرهم ریش
تو آخر ای عشق چه ای ؟
رهزنِ دل ، بلای جان ها
از آتش پرشررت ،
شوخته شد چه خانمانها
باعث آه و بیداد و ناله ،
از چکاوک بُوَد عشقِ لاله
ساقی اگر برخیزد ،
باده به جامم ریزد ،
جانِ من از مِی فروزد
مطرب اگر بنشیند ،
ناله ی عشق بیند ،
آتش عشقش بسوزد
برکشد از پرده ی بیداد برون
ناله ی روح بخش همایون