تا آنجا که تمامی آثار مارکی دوساد بی رنگ و لعاب شود
تا آنجا که صورت تمامی دخترکان فاحشه بندرگاه از خجلت سرخ شود
تا آنجا که فریادهای سرشار از امتنان و شکرگزاری طنین انداز شود
تا آنجا که دیوارهای اریحا بلرزند
دوستت خواهم داشت
تا آنجا که برق جهنم در چشمانت شعله ور شود
تا آنجا که تمامی تندرهای الهی لعنت کنند
تا آنجا که سینه هایت و تمامی قدیسین برانگیخته شوند
تا آنجا که دستهایمان به تمنای هم برآیند
دوستت خواهم داشت
دوستت خواهم داشت
آن سان که هیچکس تا به حال دوستت نداشته
دوستت خواهم داشت
فراتر از آنچه رویاهایت تصویر کردهاند
دوستت خواهم داشت، دوستت خواهم داشت
دوستت خواهم داشت
آن سان که هیچکس تاکنون جسارتش را نداشته
دوستت خواهم داشت
آن سان که دوست میدارم دوست داشته شوم
دوستت خواهم داشت، دوستت خواهم داشت
تا آنجا که هر شبی سفید شود، پیر شود
تا آنجا که هر چراغی تا روزهنگام روشنایی بخشد
تا اشتیاق و جنون
دوستت خواهم داشت، عاشقانه دوستت خواهم داشت
تا آنجا که چشمهایمان گرد شوند، بسته شوند
تا آنجا که تنهایمان درد بکشند، بمیرند
تا آنجا که روحهایمان به آسمان هفتم پر بکشند
تا آنجا که گمان کنیم مردهایم و همچنان عشق بورزیم
دوستت خواهم داشت
دوستت خواهم داشت
آن سان که هیچکس تا به حال دوستت نداشته
دوستت خواهم داشت
فراتر از آنچه رویاهایت تصویر کردهاند
دوستت خواهم داشت، دوستت خواهم داشت
دوستت خواهم داشت
آن سان که هیچکس تاکنون جسارتش را نداشته
دوستت خواهم داشت
آن سان که دوست میدارم دوست داشته شوم
دوستت خواهم داشت، دوستت خواهم داشت