Je suis malade [Persian translation]

دیگر خواب نمی بینم

دیگر سیگار نمی کشم

حتی دیگر تاریخچه ای ندارم

بی تو کثیفم

بی تو زشتم

همچون پسری بچه ای یتیمم در نوانخانه

دیگر میلی به

زندگی کردن ندارم

زندگی ام متوقف می شود

وقتی که تو می روی

دیگر زندگی ایی ندارم،

حتی تختخوابم به

ایستگاه قطار

تبدیل می شود

وقتی تو اینجا نیستی

من بیمارم

کاملا بیمار

درست مانند شبی

که مادرم رفت

و مرا با غم هایم

تنها گذاشت

من بیمارم

کاملا بیمار

تو میایی ، کسی نمی داند

چه وقت

تو می روی ، کسی نمی داند

به کجا

حال دو سالی

می شود

که عین خیالت نیست

همچون یک تکه سنگ

همچون یک گناه

به تو چسبیده ام

خسته ام ، کلافه ام

از تظاهر به خوشبختی

وقتی دیگران اینجایند

هر شب می نوشم

اما تمام ویسکی ها

برایم ، یک مزه دارند

و تمام قایقها پرچم تو را

برافراشته اند

دیگر نمی دانم

به کجا روم ،

تو همه جا هستی

من بیمارم

کاملا بیمار

درست مانند شبی

که مادرم رفت

و مرا با غم هایم

تنها گذاشت

من بیمارم

کاملا بیمار

تو‌مرا از تمام شعرهایم

محروم کردی

تو مرا عاری از تمام کلمات

با اینحال

که پیش از لمس تنت

استعدادکی داشتم

این عشق مرا می کشد

اگر ادامه پیدا کند، در تنهایی خود متلاشی می شوم

در کنار رادیو ، همچون کودکی ابله

در حالی که به صدای خودم گوش می دهم که می خواند:

من بیمارم

کاملا بیمار

درست مانند شبی

که مادرم رفت

و مرا با غم هایم

تنها گذاشت

بیمارم

درست است بیمارم

تو مرا از تمام شعرهایم محروم کردی

تو مرا عاری از تمام کلمات

و من قلبی دارم

کاملا بیمار

محصور شده

در سنگر

می شنوی ؟؟

من بیمارم