عوض کردن رودخانه ها، حمل کردن بارها (ی سنگین)
گذر کردن از میان دریا ها، بتوانم انجام دهم
مقابله کردن با ماشین هارا، فرارکردن از قوانین را
آذرخش های الهی، آن من را نمی ترساند
من بلدم بپذیرم یک ضربه را، آن را برگردانم همچنین
آرایش کردن ناخن ها را، این کار را من یاد گرفته ام
من نیستم قربانی، من نیستم کبوتر (مظلوم)
و برای اینکه کسی مرا له کند، باید که من بیفتم
من میشناسم (طاقت می آورم) زمستان ها را، من میشناسم سرما را
اما زندگی بدون تو را، من نمی شناسم
من می شناسم سکوت را به مدت طولانی
من از آن خشونت، مزه خونین اش را
خشم های قرمز، دردهای سرد (خیلی سخت)
من میشناسم آن جنگ ها، من از آن نمی ترسم
من میشناسم از خود دفاع کردن را، من به خوبی یاد گرفته ام
مردم نیستند حساس این جا
من میشناسم (طاقت می آورم) زمستان ها را، من میشناسم سرما را
اما زندگی بدون تو را، من نمی شناسم
مبارزه بعد از مبارزه، بدبختی پس از بدبختی
هر لحظه، من مطمئن هستم می گیرم (ایستادگی می کنم)
من دوست دارم یاد بگیرم روز به روز
اما چه کسی دستور خواهد به عشق ما؟
من میشناسم (طاقت می آورم) زمستان ها را، من میشناسم سرما را
اما زندگی بدون تو را، من نمی شناسم
من نمیشناسم (نمیتوانم)
من نمیشناسم (نمیتوانم)