نه، مرا به عشق حاجتی نیست
که مرا هر روز
یاری است در آغوش
مرا نه به عشق حاجتی است
نه به ماه
که بوسه هایی دارم روشنی بخش تر از همه ستارگان
نه، مرا به گل ها حاجتی نیست
واژه ها از قلبم جوانه می زنند
مرا حاجتی به رویا نیست
و نه به عشاق
باد دیوانه وار می وزد
شب آوازخوان به خواب می رود
و من خانواده ام را می آرامم
شادی کوچک کوچک بی کران
تحفه ی زیبایی برای زندگان
نه، مرا به عشق حاجتی نیست
که یارانی به گرد خود دارم
و آغوشی سرشار از شادی
مرا نه به عشق حاجتی است
نه به ماه
که بوسه هایی دارم روشنی بخش تر از همه ستارگان
شادی کوچک کوچک بی کران
تحفه ی زیبایی برای زندگان
تو عشق زندگی من نیستی
تو زندگی عشق منی
شادی کوچک کوچک کوچک بی اندازه بزرگ من
نه، مرا به گل ها حاجتی نیست
واژه ها از قلبم جوانه می زنند
مرا حاجتی به رویا نیست
و نه به عشاق
یک روز بدون آغوش تو
خزان همه برگهاست
یاری ام کن، یاری ام کن
من محتاج عشقم