می آیی به سان یک رویا
و درست کنار من به خواب می روی
مانند برآمدن روز
در قلبم وقتی که کمی سردم است
تو لبخند می زنی و دیگر هیچ چیز ملایم تر از
باد و باران
که روی قلب تو می لغزند نیست
اگر شب تو را بترساند
تنها در اعماق قلبت
اگر به دنبال یک دوست هستی، به من فکر کن
من هرگز دور از تو نخواهم بود
و حتی اگر تمام شب ها
من باید زندگی ام را
در تسلی دادن به تو بگذرانم، من آنجا هستم
من هرگز دور از تو نخواهم بود
انگار در رویای من زندگی می کنی
در کنار من از خواب بر می خیزی
هر روز که برمی آید
مرا به تردید می اندازد، اما تو آنجا هستی
برای همیشه در شادی هایم و در رویاهایم
برای همیشه می خواهم مراقب لبخندت باشم
وحتی اگر فریاد بزنی، اگر گریه کنی
حتی اگر انسانها تو را بترسانند
اگر حماقت آنها بازوان تو را زنجیر کند
من هرگز دور از تو نخواهم بود
و حتی اگر تو فردا فراموشم کنی
اگر تو رویای زندگی دیگری را در سر داشته باشی
می توانی بروی به جایی که می خواهی
من هرگز هرگز دور از تو نخواهم بود
اگر شب تو را بترساند
تنها در اعماق قلبت
اگر به دنبال یک دوست هستی، به من فکر کن
من هرگز دور از تو نخواهم بود
و حتی اگر تمام شب ها
من باید زندگی ام را
در تسلی دادن به تو بگذرانم، من آنجا هستم
من هرگز دو از تو نخواهم بود