در این جهان مردمان خیلی کمند که میفهمند
من بهترینم و اسمم سرِ همه زبوناست
پا که هرجا میذارم، آدما میگیرن رعشه
و این برای من بدون یه ذره تلاشه
من با کمترین فشار، میزنم همهجا جار
که نکنین به این شک، این منم یه بختک
من با تکون دستم، میکنم تو رو مستم
میبینی که هنوزم اینجا هستم
اما هر سال که میره، همهچی تکراری میشه
همگی با ترساشون دیگه مزه نداره
اما من جک، شاه کدوها
هستم ولی خستهم ازین پیروپاتالا
در این تن استخوانیام میتراود آرزویی
در جایی دور، در نقطهای کور
آنجاست که من باید تنها کنم کوچ
منم که سلطان ترسم، تاریکی آید ز دستم
تو را تا حد مرگ من میترسونم
آخه آدمای ترسو، میشن شبیه راسو
وقتی منو میبینندم توی پستو
و من ندارم هیچ غم، میکَنم سرو از تن
ای نیِ تردست و مار خوشخطوخالم
هیچکس مثل من نیست، جیغ بنفش بلد نیست
پُرشروشور و عاشق مثل من نیستش!
اما کی میفهمه؟ هیچکی نمیفهمه!
این عمقِ شکسته که تو لبخندم ریشه بسته
شاه کلهکدو، از این تاج هلو کمکم شده خسته
این عمق شکسته، که پایونی نداره!
در این تن استخوانیام میتراود آرزویی
در جایی دور، در نقطهای کور
آنجاست که من تنها باید کنم کوچ