از هنگامی که بی چشمانت مانده ام در سایه زندگی می کنم
از هنگامی که بی صدای خنده هایت مانده ام در سکوت زندگی می کنم
همچون مومنی که خداوندگارش را کشته باشند
بی هیچ دلیلی برای زنده بودن به زندگی ادامه می دهم.
به تو نیاز دارم
همچون درختی که نیازمند بارش باران است.
به تو نیاز دارم ،
همچون مردی که نیازمند فراموشی ست
به تو نیاز دارم
همچون سایه ای که نیازمند روز است...
و هیچ چاره ای ندارم
عشق تو مرا به اسارت گرفته است
همیشه به تو نیاز دارم.
و هیچ چاره ای ندارم
عشق تو مرا به اسارت گرفته است
همیشه به تو نیاز دارم
شب برایم تصاویر خیال انگیزی را به ارمغان می آورد :
و تو را در صحن نمایش رویا از نو می یابم
به تو می گویم :“ این واقعا تو هستی؛ زمان بس طولانی بر من گذشت !“
و هنگامی که صبح می شود تو به من پاسخ می دهی .
به تو نیاز دارم تا بدانم که شب به خوبی می گذرد
به تو نیاز دارم تا بهتر از آنچه که هستم شوم.
به تو نیاز دارم تا بدانم که وقت تنگ است...
و هیچ چاره ای ندارم
عشق تو مرا به اسارت گرفته است
همیشه به تو نیاز دارم
و هیچ چاره ای ندارم
عشق تو مرا به اسارت گرفته است
همیشه به تو نیاز دارم