هوا خیلی گرمه و اون ساعت قدیمی هم آروم میره
منم همینطور
روز کاری مثل ملاس تو زمستون میگذره،
اما الان که تیرماهه
من به ساعت مزد میگیرم، و به دقیقه دارم پیر میشم
رئیسم دیگه بیش از حد به فشار آورد
میخواستم یه چی بهش بگم ها
ولی فکر کنم فقط بگم اینم از امروز
یه چیز سنگین، تو لیوان بزرگ برام بریز،
یه کاری کن کولاک کنه، قبل اینکه قاطی کنم
تازه شده دوازده و نیم، ولی برام مهم نیست
یه جایی ساعت پنجه
آخ آخ، این وقت ناهاری، گویا قراره تمام بعد از ظهر رو بگیره
و نیمی از شبو هم
فردا صبحش هم میدونم، باید تقاصشو پس بدم
ولی ببین، عیب نداره
چون بیش از یه ساله که مرخصی نرفتم
تعطیلات جامائیکامون قراره از همینجا شروع بشه
تو واسم زنگ منگها رو بزن
بهشون بگو زد به آب و رفت
یه چیز سنگین تو لیوان بزرگ برام بریز،
یه کاری کن کولاک کنه، قبل اینکه قاطی کنم
تازه شده دوازده و نیم، ولی برام مهم نیست
یه جایی ساعت پنجه
میتونم الان حساب مشروبم رو بدم و ولو بشم تو یه تاکسی
و قبل دو برگشته باشم سر کار
تو موقعیتی مثل این، کاری ازم برنمیاد، مگر اینکه ببینم
اگه جیمی بافت بود چیکار میکرد
(جیمی بافِت) جالبه که باید بپرسی ازم چون میدونی که میگم:
یه چیز سنگین تو لیوان بزرگ برام بریز،
یه کاری کن کولاک کنه، قبل اینکه قاطی کنم
تازه شده دوازده و نیم، ولی برام مهم نیست
یه چیز سنگین تو لیوان بزرگ برام بریز،
یه کاری کن کولاک کنه، قبل اینکه قاطی کنم
تازه شده دوازده و نیم، ولی برام مهم نیست
براش مهم نیست
برام مهم نیست
یه جایی ساعت پنجه
من تو کدوم منطقه زمانیام؟
من تو کدوم کشور ام؟
فرقی نمیکنه، یه جایی ساعت پنجه
تو یخ در بهشت آباد همیشه ساعت پنجه، فکرشو بکن [1]
آره، منم شنیدم
تا حالا رفتی اونجا؟
بعله قربان
قایقتو اونجا دیدهام
چند باری رفتم یخ در بهشت آباد
خیله خُب، این خوبه
همهی راه برگشت رو تلو تلو میخوردم
خوبه، فقط باید حواست باشه که بین دو مخروطی راهنما نگهش داری [2]
تو مشروب اینا رو بیار، گفته باشم بهت
خیله خُب، خب، ساعت پنجه، بزن بریم یه جایی
آمادهام، آتیش کن بریم
بزنیم بیرون
من که رفتم