شبهايي بودند كه باد بسیار سرد حاکم بود
تا جایی که بدنم در بستر يخ می کرد
کافی بود که فقط به صدای وزیدن آن گوش بدهم
درست در پشت پنجره
روزهايي بود كه خورشيد بسيار بي رحم بود
تا جایی كه تمامي اشكها به خاكستر تبدیل ميشدند
و ميدانستم كه چشمانم دارند برای همیشه خشک می شوند
آنگاه که ترکم کردی، به گریستن پایان دادم
و نميتوانم به خاطر بياورم که كجا و كي و چگونه بود
و تمامي خاطراتي را كه تابحال ساخته بودیم از ذهنم پاک کردم
اما وقتي كه اينگونه لمسم ميكني
و آنگونه در آغوشم ميگيری
بیدرنگ می پذیرم که حالش متوجه من است
وقتي اينگونه لمست ميكنم
و آنگونه در آغوش ميگيرمت
باورش بسیار سخت است اما هنوز حالش متوجه من است
هنوز حالش متوجه من است، هنوز حالش متوجه من است
لحظههات طلایی را به چشم دیدیم
و بارقه های نور را
كارهايي بودند كه من هرگز آنها را تکرار نکردم اما بعدها فهمیدم که درست به نظر میرسیدند
شبهايي سرشار از لذت بيپايان وجود دارند
بسيار فراتر از قاعده یِ قوانین
عزيزم، عزيزم
اگر اينگونه ببوسمت
و اگر آنگونه زیر لب سخن بگویی
گرچه این کارها به فراموشي سپرده شده اما همه اش متوجه من است
اگر مرا اينگونه ميخواهي
و آنگونه به من نياز داری
اين كارها مدتهاست که از ذهن رفته اما هنوز حالش متوجه من است
توانم مقاومتم نیست
و هنوز حالش متوجه من است
به وضوح می توانم بخاطر بیاورم اما هنوز حالش متوجه من است
اما هنوز حالش متوجه من است
اما تو در را پشت سرت بستی و ضربه نهایی را زدی
و من خود را دوباره به نوعی قوی یافتم
و از آن پس دیگر هرگز وقت و زمانم را خرج تو نکردم
اینکه اينگونه تو را لمس كنم
و تو آنگونه مرا ببوسی
مدتها پيش است به سر رسیده
اما هنوز حالش متوجه من است
اینکه اينگونه مرا لمس كني
و آنگونه ببوسمت
دیگر بر باد رفته است
اما هنوز حالش متوجه من است
هنوز حالش متوجه من است، حالا هم حالش متوجه من است
لحظههات طلایی را به چشم دیدیم
و بارقه های نور را
كارهايي بودند كه من هرگز آنها را تکرار نکردم اما بعدها فهمیدم که درست به نظر میرسیدند
شبهايي سرشار از لذت بيپايان وجود داشتند
بسيار فراتر از قاعده یِ قوانین
عزيزم، عزيزم، عزيزم
زماني كه مرا اينگونه لمس ميكنی
و آنگونه در آغوش ميكشی
همه چیز بر باد رفته است
اما حالش متوجه من است
زماني كه اينگونه نگاهم میکنی
و من آنگونه تو را می نگرم
ما آن چیزی را که می خواهیم می بینیم
و حالش متوجه من است
هوس و تخیل
متوجه من خواهند شد
به صراحت می گویم که حالش متوجه من است
اگر تمامی اينها را بر من ميبخشي
اگر تمامی آنها را بر تو ببخشم
آنگاه بخشیده ایم و فراموش کرده ایم
و حال همه آنها متوجه من است
زماني كه اينگونه نگاهم میکنی
و من آنگونه تو را می نگرم
ما آن چیزی را که می خواهیم می بینیم
و حالش متوجه من است
و اگر ما ...