وقتی تو رو از قلبم جدا می کردم،قلبم رو هم از جاش کندم
از اعماق وجودم
از مغز استخونم
بارمن ازم دور شو که خودم مستم
از عشق،از درد
از خودم ناراحتم
توی استانبول
این زمانی که من نبودم همه چیز بهم خورده و تموم شده
از اعماق وجودش
از مغز استخونش
قلبم رو از یخه ی ژاکتم آویزون کردم
از عشق،از درد
پشیمونم از گذشتم
توی استانبول
وقتی دروغ می گفتم به قدری واسم آسون بود که انگار داشتم نفس میکشیدم . صدام به قدری بلند بود که خودم هم باور کردم
به هر حال سخته که طوری باشم که انگار قلبم شکسته نیست
سخته که حرف هات رو فراموش کنم و اون شعری رو که از همه بیشتر دوستش داری
.......
وقتی تو رو از قلبم جدا می کردم،قلبم رو هم از جاش کندم
از اعماق وجودم
از مغز استخونم
می خوام همه چیز تموم شه،باید خاطرات رو فراموش کرد
... لب هاش روی لبم
... پاش روی شونم
توی استانبول