آرام باش ... تمام شد ، تو متعلق به من هستي؛
من دهانت را با گ/ه پر ميكنم؛
آرام باش... تمام شد ، تو هرگز نميتواني بروي ؛
بلافاصله تو را ميگيرم .... عشق؛
تو هستي .... اولينم، ميتوانم خالص نفس بكشم؛
من تو را جذاب يافتم؛
تو هستي ... خواستنيِ من ، دراز بكش تا به خواب بروي؛
تمام كاريست كه ميتوانم براي منع كردن بكنم٠٠٠؛
عشق٠٠٠٠؛
بسيار غم انگيز .... بسيار شكسته ، عروسك كاغدي تباه و فاسد شده؛
من هنوز تو را ترك نكرده ام؛
بسيار سرد ... ويرانگر، چشمان تو پر ازنفوذ هستند؛
فردا .... دوباره ميروم و دور خواهم شد،... عشق ؛
تو مال من هستي ،تو هميشه مال من خواهي بود ؛
من ميتوانم تو را تكه تكه كنم؛
من ميتوانم تو را از نو سرهم بندي كنم؛
تنها چيزي كه ميخواهم طمعِ داشتنِ تمام توست؛
تو متعلق به من هستي؛
من تو را خواهم كشت تا دوستت بدارم*