آخ، آخ، که بدون تو خوابم نمیبره
نه، نمیخوام خوابت رو ببینم
کاش دستام رو به دورت گرفته بودم
(بیخوابی)
دو روزه که داغونم
داروی مُسکن جواب نمیده
گذر زمان رو دارم از دست میدم عزیزم
(بیخوابی)
ذهنم خیلی سریع داره میدوئه
سایهها روی دیوار کمین میکنن
کاش که تو برمیگشتی
(بیخوابی)
به امید اینکه پیدات کنم
دست به لابلای ملافهها میبرم
فقط یه شب گذشته
ولی احساس میکنم یه هفتهای شده
همش غلْط میزنم و همش جابجا میشم
بالش رو پشت و رو میکنم، پرده رو میکشم
من دچارِ... من دچارِ... من دچارِ...
بیخوابی شدم
چون بدون تو خوابم نمیبره
نه، نمیخوام خوابت رو ببینم
کاش دستام رو به دورت گرفته بودم
(بیخوابی)
بیخوابی، آخ
چون بدون تو خوابم نمیبره
نه، نمیخوام خوابت رو ببینم
کاش دستام رو به دورت گرفته بودم
(بیخوابی)
حالا صدات رو هم میشونم
و منو تا صبح بیدار نگه میداره
توی تاریکی میبینمت
(بیخوابی)
به امید اینکه پیدات کنم
دست به لابلای ملافهها میبرم
فقط یه شب گذشته
ولی احساس میکنم یه هفتهای شده
همش غلْط میزنم و همش جابجا میشم
بالش رو پشت و رو میکنم، پرده رو میکشم
من دچارِ... من دچارِ... من دچارِ...
بیخوابی شدم
چون بدون تو خوابم نمیبره
نه، نمیخوام خوابت رو ببینم
کاش دستام رو به دورت گرفته بودم
(بیخوابی)
بیخوابی، آخ
چون بدون تو خوابم نمیبره
نه، نمیخوام خوابت رو ببینم
کاش دستام رو به دورت گرفته بودم
(بیخوابی)
هنوز امید دارم که پیدات کنم
سعی میکنم و سعی میکنم و سعی میکنم
که ذهنم از تو آزاد کنم
(من دچارِ... من دچارِ... من دچارِ...)