ما آینده ای نداریم
بهشت برای من ساخته نشده بود
ما خودمون رو در جهنم میسوزونیم
و هر چه سریعتر این اتفاق میافته
و ارزو داشتم که میتونستم پادشاه شوم
اون وقت میفهمیدم که تنها نیستم
کرمها لباسها رو بر تن میکنن
گه همدیگه رو بفروش میزارن
گاهی وقتها فک میکنم خیلی بی ارزشم
گاهی حس میکنم کنار گذاشته شدم
کاش به اندازه کافی خوب میبودم
اون وقت میدونم دیگه تنها نیستم
مرگ پلیسه
مرگ کشیشه
مرگ استوریوست
مرگ یک تلویزیون است
مرگ یک ورق تاروت است
مرگ یک فرشته است
و مرگ خدای ماست
در حال کشتن همه است
اون دختر درون من بذری قرار داد
و اون درخت در حال مرگ رو کاشت
اون خودش یک نخ در حال سوختن است
و من فقط خاکسترم
اون دختر درون من بذری قرار داد
و اون درخت در حال مرگ رو کاشت
اون خودش یک نخ در حال سوختن است
و من فقط خاکسترم
اون دختر درون من بذری قرار داد
و اون درخت در حال مرگ رو کاشت