من، من که چیزی ندارم
من، من که کسی را ندارم
تو را عاشقانه دوست میدارم و بسیار تو را میخواهم
من هیچ کسی نیستم
و نه چیزی به جز عشق دارم که به تو بدهم
من تو را دوست میدارم
او، او برای تو الماس ها میخرد
الماس های درخشان و پر تلالو
ولی باور کن
عزیزم وقتی میگویم
او میتواند دنیا را به تو دهد
ولی او هرگز تو را آنطور که من دوست میدارم دوست نخواهد داشت
او میتواند تو را به هر جا که بخواهد ببرد
به کلوب ها و رستوران های لوکس و پر زرق و برق
ولی من فقط میتوانم تو را در حالی تماشا کنم که بینی من بر قاب پنجره فشرده شده است
من، من که چیزی ندارم
من، من که کسی را ندارم
باید تو را نظاره کنم
که برای رقص میروی و بازوی شخص دیگری بدور کمرت حلقه شده
در حالیکه عزیزم این منم
که تو را دوست میدارم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم