نیمی در بیداری و نیمی در رویا؛ بین خواب و بیداری
در یکشنبه ای؛یکشنبه شبی
تنها در خیابانی قدم زنان
در یکشنبه ای؛یکشنبه شبی
اما فرشته ای از کنارم گذر کرد
فرشته کوچولو آه مرا موجب گردید
درست وقتی که من میخواهمت
و وقتی رویا به حقیقت می پیوندد آن را عشق مینامیم
میخواهم ضربان قلبت را بشنوم
احساس کنم نیازت را
بگذار امشبی کنارت بمانم
پیش تو
میخواهم ضربان قلبت را بشنوم
رویایت را با خوابت سهمم کن
آغوش محکمت را از آنم کن در شباهنگام
در شباهنگام
نمیخواهم حتی ثانیه ای بی عشقت به سر کنم
بدون تو ای دختر یکشنبه
تو تنها مرا میرسانی
میرسانی به طعم عشق حقیقی
میخواهمت ای دختر یکشنبه
آه؛خیلی میخواهمت
ای دختر یکشنبه
خدا تو را از بهشت برایم رسانده
در یکشنبه ای؛یکشنبه شبی
تا مرا از بد اقبالی برهانی
در یکشنبه ای؛یکشنبه شبی
تو باعث شدی که از گذشته عبور کنم
همیشه در ذهنم هستی
وقتی که میخواهمت
وقتی که رویا واقعی میشود آن عشق است عشق
میخواهم ضربان قلبت را بشنوم
احساس کنم نیازت را
بگذار امشبی کنارت بمانم
پیش تو
میخواهم ضربان قلبت را بشنوم
رویایت را با خوابت سهمم کن
آغوش محکمت را از آنم کن در شباهنگام
در شباهنگام
نمیخواهم حتی ثانیه ای بی عشقت به سر کنم
بدون تو ای دختر یکشنبه
تو تنها مرا میرسانی
میرسانی به طعم عشق حقیقی
میخواهمت ای دختر یکشنبه
آه؛خیلی میخواهمت
ای دختر یکشنبه