هنوز خيلي مونده تا زندگي کنم
و اين آتش همچنان ميسوزد
آن هنگام که ميبينم که نگاهم ميکني
فکر کنم ميتونم انگيزه رو پيدا کنم
که براي هر رويابايستم
و براي انکار و رها کردن اين زمين جامد
و اين ترس درون رو بيخيال شدن
از اينکه چی میشه اگه ميدونستند که…
من عاشق توام
چون من همه چيز رو تسليم ميکردم
تا شانس زندگي دوباره رو احساس کنم
به تو ميرسم
ميدونم تو هم ميتوني حسش کني
ما از پسش برميايم
هزاران رويايي که من هنوز باور دارم
کاري ميکنم تمام رویاها رو به من بدي
تو را در آغوشم ميگيرم و هرگز ولت نميکنم
من تسليمم
ميدونم نميتونم نجات پيدا کنم
يه شب ديگه رو بدون تو
تو دليلي هستي که من ادامه ميدم
و حالا نياز دارم که با حقيقت زندگي کنم
همين الان،زماني بهتر نيست
از اين ترس،آزاد خواهم شد
و دوباره با عشق زندگي خواهم کرد
و آونها نميتونن از من بگيرنش
و خواهند ديد
چون من همه چيز رو تسليم ميکردم
تا شانس زندگي دوباره رو احساس کنم
به تو ميرسم
ميدونم تو هم ميتوني حسش کني
ما از پسش بر ميايم
هزاران رويايي که منو هنوز باور دارم
کاري ميکنم تمامشون رو بدي به من
تو را در آغوشم ميگيرم و هرگز رها نميکنم
من تسليمم
هر شب طولاني تر ميشود
و عزيزم،اين آتش داره قويتر ميشه
غرورم رو خواهم شکست و زنده خواهم بود
نميتوني صدا زدن من رو بشنوي؟
من همه چيز رو تسليم ميکنم
چون من همه چيز رو تسليم ميکردم
تا شانس زندگي دوباره رو احساس کنم
به تو ميرسم
ميدونم تو هم ميتوني حسش کني
از پسش بر ميايم
هزاران رويايي که منو هنوز باور دارم
کاري ميکنم تمامشون رو به من بدي
تورا در اغوش ميگيرم و هرگز ولت نميکنم
من تسليمم
اکنون اینجا ، همین حالا
زندگیمو میدم برای زندگی دوباره
راحت میشکنم مرا بگیر
تمام منی ، تمام هستی ام برای تو
همین حالا
زندگی ام را میدهم برای زندگی دوباره
راحت میشکنم مرا بگیر
تمام منی ، تمام من برای تو