من عاشقم
و هرگز دوباره عاشق نخواهم شد
با عشق وداع كرده ام
و هرگز دوباره آنرا نخواهم خواند
زيرا كه من بايد ترا و نه كس ديگري را دوست داشته باشم
و براي همين، من عاشقم
من قلبم را قفل كرده ام
و احساساتم را آنجا در بند كرده ام
من قلبم را انبار كرده ام
در هواي سرد و منجمد
و من براي خوب شدن به كسي نياز ندارم
زيرا من عاشقم
چرا من وادار مي كني كه
فكر كنم مي توانستي خوب شوي؟
تو به من نياز نداري
زيرا تو داري
بردگاني را در پيرامون ات
براي اينكه دنبالت كنند و سوگند بخورند
با شور و جانسپاري عميق براي تو
خداحافظ تا بهار و همه اينها يعني اينكه
هرگز چيزي هايي كه وجود داشتند، نخواهند آمد
چون كه من بايد ترا و نه كس ديگري را داشته باشم
و براي همين، من عاشقم
من عاشقم
عزيزم، من عاشقم