صدای اون مرغ پشهخوار تنها رو میشنوی؟
غمگینتر از اون به نظر میاد که بتونه پرواز کنه
نالهی قطار نیمه شب، داره رو به خاموشی میره:
اونقدر تنهام که گریهم میگیره
هیچوقت یه شب خیلی طولانی رو ندیدهم
همون وقتی که زمان میخزه و میگذره
ماه همین الان رفت پشت یه ابر
تا صورتشو بپوشونه و گریه کنه
تا حالا دیدی یه سینهسرخ
وقتی که برگها بنا میکنن به مردن، گریه کنه؟
این یعنی اون میل به زندگیشو از دست داده
اونقدر تنهام که گریهم میگیره
[وقفهی بیکلام]
سکوت یه ستارهی دنبالهدار
یه آسمون ارغوانی رو میافروزه
و در حالی که برام سؤاله که تو کجایی
اونقدر تنهام که گریهم میگیره
اونقدر تنهام که گریهم میگیره