تو اونقدر با ملایمت منو لمس کردی که گریه ام گرفت
توی چشمهام نگاه کردی و ذهنم رو خوندی
من دارم میفتم، دارم میفتم
نفسم رو حبس میکنم، میترسم نگاه کنم
احساس بی وزنی میکنم، حس میکنم تو بلندم کردی
حس میکنم دارم میفتم، دارم میفتم
و از این ارتفاع
وحشت زده شده ام
میفهمم که
من شکستنی ام
من شکستنی ام
وحشت زده ام
ولی زنده ام
من شکستنی ام
من شکستنی ام
تو برنامه رو تغییر دادی، تو گذشته رو پاک کردی
نمیدونم چطوری انقدر سریع اتفاق افتاد
دارم میفتم، دارم میفتم
تو چطوری این بالهای شکسته رو ترمیم کردی
،حالا که این بالهای شکننده رو نجات دادی
من دارم میفتم، دارم میفتم
و از این ارتفاع
وحشت زده شده ام
میفهمم که
من شکستنی ام
من شکستنی ام
وحشت زده ام
ولی زنده ام
من شکستنی ام
من شکستنی ام
وقتیکه توی آغوش تو هستم
اونقدر احساس امنیت میکنم
که حتی اگه بشکنم
چیزیم نمیشه
چیزیم نمیشه
من متزلزلم هیچ احساس شرمی وجود نداره
تا وقتیکه تو اسمم رو به زبون بیاری
اون وقت حالم خوب میشه
من شکستنی ام
من شکستنی ام