I Found You [Persian translation]

میخواد که برم پیشش

میتونم بگم که چشماش دروغ نمیگن

در تاریکی صدایم میزنه

دور اتاق قدم میزنه،جایی که چراغها تبدیل به آسمان میشن

مثل یه ستاره راک اعتماد به نفس داره

میخوام دستهامو توی دستهاش بذارم

گرما رو از پوستش حس کنم

در نور ستاره ها بی باک بشم

تا ضربان قلبم داره حرکت میکنه

تا امشب گمراه بودیم،امشب

پیدایت کردم در تاریک ترین زمان

پیدایت کردم زیر باران

پیدایت کردم وقتی که غرق نیاز بودم

و عشقت دوباره من را به زندگی برگرداند

در رودخانه ای از احساسات خالص پیدایت کردم

تنها حقیقت من،پیدایت کردم

با نوای موسیقی پیدایت کردم

گم شده بودم تا اینکه پیدایت کردم

تا اینکه پیدایت کردم

شب سردتر میشه

و من نمیتوانم دست از این سرمستی بردارم

نمیخوام اینجا تمام بشه

میدانم که او هم همین حس را دارد

چون میتوانم این را در چشمهایش ببینم

میگه"میشه دوباره شروع کنیم؟"

گفتم مردم

امشب همه به دنبال عشق میگردیم

ولی گاهی نمیتونیم ببینیمش

با نور عشق کور شده ایم

و همه ناامید میشیم،نا امید میشیم

به دنبال اون نیمه گمشده

درست وقتی که دست کشیده ام

به دنبال مهربانی ذاتی

زمانیه که تو را پیدا کردم