I don't want to wake you [Persian translation]

تو وقتیکه می خوابی تصویری رو نقاشی میکنی

که من برای همیشه اون رو به خاطر میسپارم

توی این رویا می مونم

پیدا کردن رویای خوب کار سختیه

لمس کردن دستت

نفسهات روی پوستم

و بالا و پایین رفتن سینه ات

دلم رو میبره

و کاری میکنه تا تموم مشکلاتم رو فراموش کنم

خیلی چیزها هست که باید بهت بگم

چیزهایی که یک مرد همیشه نمیدونه چطوری باید اونها رو بگه

دردی توی وجودم هست که داره نابودم میکنه

ولی نمیخوام الان تو رو بیدار کنم

چشمهام رو باز میکنم

تو کنارم خوابیدی

منو گرم نگه میداری توی شب

هیچوقت فکرش رو نمیکردم که عشق انقدر درست باشه

اگه میتونستم

آرزوهام رو جمع میکردم

و تمومشون رو توی گوشت زمزمه میکردم

هیچوقت فکرش رو نمیکردم که بهشت انقدر نزدیک باشه

خیلی چیزها هست که باید بهت بگم

چیزهایی که یک مرد همیشه نمیدونه چطوری باید اونها رو بگه

دردی توی وجودم هست که داره نابودم میکنه

ولی نمیخوام الان تو رو بیدار کنم

تو وقتیکه می خوابی تصویری رو نقاشی میکنی

که من برای همیشه اون رو به خاطر میسپارم

برای همیشه اون رو به خاطر میسپارم