من دیگه زندگی نمیکنم
اینطوری از خودم خوشم نمیاد
بالی برای پرواز ندارم
ندارم، از هم جا رونده شده ام
هیچی ندارم
فضایی برای نفس کشیدن لازم ندارم
توی تقدس پنهون نمیشم
به چیزی که تو احتیاح داری احتیاج ندارم
ندارم، فضایی برای نفس کشیدن ندارم
اصلا هم نمیخوام بدونم چرا
تلاشی برای آروم کردن خودم نمیکنم
دیگه از خودم خوشم نمیاد
برام مهم نیست، از همه جا رونده شده ام
این یکی مال منه
این یکی مال منه
این یکی مال منه
همش مال خودمه
این یه بار رو منکرش نمیشم
این یکی مال منه
همین بار
این یه بار رو منکرش نمیشم
هیچی ندارم
جایی برای نفس کشیدن لازم ندارم
توی تقدس پنهون نمیشم
به چیزی که تو احتیاج داری احتیاج ندارم
...ندارم... ندارم
...ندارم... ندارم
هیچی ندارم
فضایی برای نفس کشیدن لازم ندارم
توی تقدس پنهون نمیشم
به چیزی که تو احتیاج داری احتیاج ندارم
...ندارم... ندارم
...ندارم... ندارم