خورشید داغ داره با شدت میتابه
راه رفتن هم پاهام رو میسوزونه
خورشید گرم داره عرقمو درمیاره
تمساح داره نزدیک میشه، ولی هنوز منو نگرفته
من نمیتونم برقصم، نمیتونم حرف بزنم
تنها خصوصیتم طرز راه رفتنمه
من نمیتونم برقصم، نمیتونم بخونم
فقط اینجا ایستادم دارم همه چیز رو میفروشم
با جین آبی تو ساحل نشسته
سگش داره باهام حرف میزنه ولی خودش از دسترس خارجه
یه اندام عالی زیر اون تیشرت داره ولی تنها کاری که میخواد بکنه اینه که صورت منو بماله تو گل(این یه اصطلاحه یعنی پسره یه کاری کرده و دختره داره تنبیهش میکنه و میخواد بهش یاداوری کنه که چه اشتباهی کرده)
چون من نمیتونم برقصم، نمیتونم حرف بزنم
تنها خصوصیتم طرز راه رفتنمه
من نمیتونم برقصم، نمیتونم بخونم
فقط اینجا ایستادم میفروشم
اوه و چک میکنم که همه چیز سرجاش باشه
ادم هیچوقت نمیدونه کی چه قصدی داره
جوان بی سروپایی که داره روی کفشهام ابجو میریزه
مرد چاقی که داره باهام حرف میزنه و سعی داره سازم رو بدزده
لبخندش رو بین دودهای غلیظ میبینم
هیچ وقت فکر نمیکردم تو یک بازی بیلیارد میتونه این همه اتفاق بیافته
من نمیتونم برقصم، نمیتونم حرف بزنم
تنها خصوصیتم طرز راه رفتنمه
من نمیتونم برقصم، نمیتونم بخونم
فقط اینجا ایستادم میفرشم
اوه و چک میکنم که همه چیز سرجاش باشه
ادم هیچوقت نمیدونه کی داره به یه اندام فوق العاده با صورت فوق العاده نگاه میکنه
نه، من نمیتونم برقصم، نمیتونم حرف بزنم
تنها چیز خاصی که هست راجع به من طرز راه رفتنمه
من نمیتونم برقصم، نمیتونم بخونم
فقط اینجا ایستادم و همه چیز رو میفروشم
ولی میتونم راه برم
نه نمیتونم برقصم
نه نه نه نمیتونم برقصم
نه گفتم نمیتونم بخونم
ولی میتونم راه برم