امشب من هیچی نیستم
مهم نیست کجا بودم
تاخیر واکنش
فیلم دیده نشده ی این زندگیه
یکی از دوستامو یادم میاد
که بهم می گه برو جلو
آب، این سو و اون سو
نقطه ی مرده ای تو چشامه
اگه شب گوشامو تیز کنم
یه چیزی هست که داره میاد به سمتم
انگار یکی اسممو صدا زد
اما اهمیتی ندادم که به اون سو نگاه کنم
فقط چشامو به سمت هیاهو متمرکز کردم
ممکن بود عجیب غریب به نظر بیاد اگه رومو برمی گردوندم
اگه بهم می گفتی که یه کسی بودم
اون موقع واسه یه ثانیه م که شده کله مو به کار مینداختم
درست انگار می خواستم بررسی کنم
که چه احساسی داشت اگه می دونستم
باید باهاش کنار بیام
این یه تصمیم واسه امشبه
بیرون، واسه بخت آزمایی
این، قتل ذهن منه
یه زمانی یه آدم جدید بودم
واسه یه مدتی انتخاب شده بودم
بعد، با گذشت زمان دارم عوض می شم
حداقل این چیزیه که اونا می گن
اینجا موندن چه ارزشی داره
من معمولاً واسه یه تغییر دعا می کنم