سعی کردم همپای هم پیش بریم
اما شب داشت همه جا رو تاریک میکرد
فکر کردم کنارمی
من رسیدم اما تو رفته بودی
بعضی وقتها صدات رو
از یه ساحل دور و گمشده میشنوم
میشنوم که به آرومی برای گذشته مون گریه میکنی
کجایی؟
گم شدی؟
یعنی دوباره پیدات میکنم؟
تنهایی؟
ترسیدی؟
داری دنبال من میگردی؟
چرا رفتی؟من باید می موندم
حالا دارم دنبالت میگردم
منتظر می مونی؟ منتظر می مونی؟
یعنی دوباره می بینمت؟
وقتی رفتی همه چیز رو با خودت بردی
این زخمها فقط چند تا سرنخند
قلبی که سر جای درست نبود
حالا سرگردون و زخمیه
کجایی؟
گم شدی؟
یعنی دوباره پیدات میکنم؟
تنهایی؟
ترسیدی؟
داری دنبال من میگردی؟
چرا رفتی؟من باید می موندم
حالا دارم دنبالت میگردم
منتظر می مونی؟ منتظر می مونی؟
یعنی دوباره می بینمت؟