چشم دوختم به کنارهی آب از وقتی خودمو شناختم
چرا مونده همیشه به یادم؟
ای کاش... بودم یه دختر پر تلاش
ولی هر لحظه هر دم، ساحل بود همدم
سرِ هر پیچ و خم، هر مسیر
توی هر جاده که شدم درگیرِ
ساختنِ قدم بعدی هدفم بود بعید
آسمونو دریا همنشین تو ببین
تا کجاها، میشه پیدا
اگه بوزه نسیمی به بادبانِ قایقم
از غما فارغم
به راهِ دوره دریاها راغبم
مردم این جزیره شادن خوشی نمی میره
کارا خوب پیش میره
مردم این جزیره راهشونو بلدن
ترانشونو سرودن
پس منم ترانهی راهِ خودمو می سُرایم
نیست هدف اینجا موندنم
چم شده من؟
میدرخشه آفتاب روی آب، دلم بیتاب
نداره حساب، عمق این آب
توی گوشم می خونه صدایی رو آب
بشم سوار
اون ورِ صخره، نگو که سخته
آسمونو دریا همنشین تو ببین
تا کجاها، میشه پیدا
اگه بوزه نسیمی به بادبانِ قایقم
به دور دست ها، ره سپارم