من توی راه آهن نشستم
بلیط مقصدم رو گرفتم
هرجا یه شب میمونم
چمدون و گیتارم تو دستمه
و همه چیز برنامه ریزی شده
برای یه شاعر و یه گروه تکنفره
در آرزوی راهی شدن سوی خونه
آرزو داشتم...
راهی به سوی خونه بودم
خونه، جایی که رشته افکارم از دستم درمیره
خونه، جایی که نوای من پخش میشه
خونه، جایی که عشق من ، با سکوت منتظرمه
هر روز یک جریان بی پایانه
سیگار و مجلات
و همه شهرها یکسان به نظرم میرسن
فیلم ها و کارخونه ها
و چهره هر غریبه ای رو که میبینم
بهم یاوری میکنه که چهقدر مشتاقم[مشتاق خونه]
در آرزوی راهی شدن سوی خونه
آرزو داشتم...
راهی به سوی خونه بودم
خونه، جایی که رشته افکارم از دستم درمیره
خونه، جایی که نوای من پخش میشه
خونه، جایی که عشق من، با سکوت منتظرمه
امشب آهنگم رو دوباره میخونم
بازی میکنم و وانمود میکنم
اما همه کلماتم برمیگردن به خودم
و [ترانههام]عادی شدن
مثل پوچی در هارمونی
به کسی نیاز دارم که بهم آرامش بده
در آرزوی راهی شدن سوی خونه
آرزو داشتم...
راهی به سوی خونه بودم
خونه، جایی که رشته افکارم از دستم درمیره
خونه، جایی که نوای من پخش میشه
خونه، جایی که عشق من ، با سکوت منتظرمه