آدماي خوب کجا رفتن؟
و خدا هاي خوب کجان؟
هرکول خياباني کجاست که با مشکلات شهر مبارزه کنه؟
مبارزه با نابراري هايي که دارن زياد ميشن
شواليه سفيد بر روي اسب قوي وجود نداره؟
بعد از اون در شبي تغيير کردم و نوبت من شد و روياي من چيزيه که نياز دارم
من به يه قهرمان نياز دارم
من براي رسيدن يه قهرمان تا پايان شب صبر ميکنم
اون بايد قوي باشه
اون بايد سريع باشه
و اون بايد تازه نفس بياد و مبارزه کنه
من به يه قهرمان نياز دارم
من براي رسيدن قهرمان تا پايان شب منظتر ميمونم
اون بايد قابل اطمينان باشه
اين خيلي زود مياد
اون بايد نسبت به زندگي قوي تر باشه
قوي تر از زندگي
يه جايي بعد از نيمه شب
دروحشي ترين نقشه ي خيالي من
يه جايي درست فراتر از دسترس من
يه آدمي هست که در از پشت داره داره بهم ميرسه
مسابفه اي در رعد آسمان و بالا رفتن با حرات
اين ميخواد يه مرد عالي باشه که از پاهاي من سستيو از بين ميبره
من يه قهرمان نياز دارم
تا انتهاي شب براي يه قهرمان صبر ميکنم
اون بايد قوي بشه
اون بايد سريع باشه
و اون باید تازه نفس از جنگ بیاد
من يه قهرمان نياز دارم
تا روشني صبح براي يه قهرمان منتظر ميمونم
اون بايد قابط اطمينان باشه
اين بايد به زودي بياد
و اون بايد بزرگ تر و قوي تر از زندگي باشه
من به يه قهرمان نياز دارم
تا انتهاي شب براي يه قهرمان صبر ميکنم
تاجايي که کوه ها آسمان بالاي سرو ملاقات ميکنن
من قسم ميخورم که يه کسي يه جايي هست
منو نگاه ميکنه
از ميان باد و سرما و باران
و طوفان و سيل
من ميتونم نزديک شدن اونو حس کنم
مثل آتش توي خون من
من به يه قرمان نياز دارم
تا انتهاي شب براي يه قهرمان صبر ميکنم
اون بايد قوي باشه
اون بايد سريع باشه
و اون بايد تازه نفس از جنگ بياد
من به يه قهرمان نياز دارم
تا روشنايي صبح براي رسيدن يه قهرمان صبر ميکنم
اون بايد قابل اطمينان باشه
و اين به زودي مياد
اون بايد از نسبت به زندگي بزرگ تر(قوي تر) باشه
من به يه قهرمان نياز دارم
تا انتهاي شب براي يه قهرمان صبر ميکنم