من بدنم را تصاحب می کنم، دوباره به کنترل بر می گردم، متلاطم شدن دیگه بسه
شرط می بندم بسیاری از من گم شده بود، تی(حرف لاتین)ها بدون خط و ای(حرف لاتین) ها بدون نقطه
زیاد باهاش جنگیدم و به نظر می رسه که گوشت (دل و روده) تنها چیزیه که دارم
دیگه بسه، گوشت بیرون در، سوات (صدای محکم بر چیزی زدن)
داشت یادم می رفت،تو نمی تونی به من اعتماد کنی
لحظه ای بازم و بسته می شم وقتی تو نشونش می دی
قبل از اینکه بدونی من تو دریا گم شده ام
و حالا که دارم می نویسم و دارم بهش فکر می کنم
و داستان آشکار می شود
تو باید زندگی من رو با خودت ببری، تو باید روح (جان) من رو با خودت ببری
تو داری اطرافیان (محاصره گران) من رو محاصره می کنی
صدازدن از پایین دامنه ی کوه سمت چپ مغز من
تو داری اطرافیان (محاصره گران) من رو محاصره می کنی
کالیدوسکوپ( زیبا بین، می تونید تو گوگل بزنید منظورم رو می فهمید) پشت چشمام رو می چرخونم
(2)
(و من تو را نگه خواهم داشت(و من به تو وابسته خواهم بود
لحظه رو به یاد داشته باش تو می دونی دقیقا داری کجا می ری
چون لحظه ای بعد قبل از اینکه خودت بدونی
زمان آهسته می شه و یخ می زنه
و (بیرون) پنجره همچنان قشنگه مگه نه؟
تو دوباره به زندگیت فکر می کنی، حتما تو شب اتفاق می افته
درسته(مگه نه)؟ باهاش بجنگ، درد رو تحمل کن، روشنش(مشتعلش) کن
یک دار ببند به دور ذهنت(مغزت) به حدی گشادش کن که بتونی راحت نفس بکشی و گره اش بزن
به یک درخت،بگو بهش،"تو به من تعلق داری
این یک دار نیست، این یه قلاده ست
"(و من برات یه خبر دارم، تو باید از من اطاعت کنی(به فرمان من باشی
تو داری اطرافیان (محاصره گران) من رو محاصره می کنی
صدازدن از پایین دامنه ی کوه سمت چپ مغز من
تو داری اطرافیان (محاصره گران) من رو محاصره می کنی
کالیدوسکوپ( زیبا بین) پشت چشمام رو می چرخونم
ایمان من را سرگرم کن(پرورش بده، در اینجا داره با خدا حرف می زنه و میگه که به من نشونه ای بده و ایمان من رو به خودت قوی کن) 10
(4)
باهاش خم شو(تکیه بده)، باهاش تکون بخور(به جنبش بیا)
کی باهاش خواهیم ایستاد(بس می کنیم)
متن آهنگ (لیریک)های بی معنی، به ما عقل هدیه داده شده بود
آیا وقتشه که برای یک ضربه ی موسیقی درون خودمون قدم بر داریم
این بلندگوها نیستن که قلب ما رو تکون می دن (به هیجان می آورن)این قلب ماست که این ضربه های موسیقی رو به وجود میاره
(8)
(و من تو را نگه خواهم داشت(و من به تو وابسته خواهم بود