جایی،دختری تنها اشک ریزان دراز کشیده
مرد تنهایی سعی می کند بخوابد
اما به جایی نمی رسد...
گاهی اوقات،شاید نزدیکی صبح
او فکر می کرد او صدایش می زند
اما هیچ کس آنجا نبود...
و به طریقی،به طریقی،او می داند باید سعی کند که
صبر داشته باشد،جایی او برای آن پسر می گرید
صبر داشته باشد،روزی لبخند او پسر را صدا می زند
صبر داشته باشد،کسی هست که برای او تلاش می کند
به طریقی،زمانی،جایی...
جایی،دوباره او تنها خوابیده
او تلفن را بر می دارد
اما او به کسی زنگ نمی زند...
آه،زمانی،او رویای عاشقش را دارد
آن واقعا نمی تواند تمام شود
ما تازه شروع کرده ایم...
و به طریقی،به طریقی،می دانم باید سعی کنم که
صبر داشته باشم،جایی او برای من گریه می کند
صبر داشته باشم،روزی لبخندش مرا می خواند
صبر داشته باشم،کسی هست که برای من تلاش می کند
به طریقی،زمانی،جایی،یبر داشته باش،صبر داشته باش
به طریقی،زمانی،جایی