عادت نکن ، اونطوری با خنده مال تو نشدم*
غیب شدی و رفتی و اومدی منو پیدا نکردی
برگرد نگاه کن و بپرس ، تو اون قلبت چندتا دروغ جا میشه؟
این حرفم برا توئه که نمیتونستم ازت بگذرم : با تو زاده نشدم
بازم گریه کردم
با سوزوندن درونم
به این جانی که از من گرفتی نگاه کردم و بهش برنگشتم
میرم به سوی تقدیر ، تنها به خدا حساب پس خواهم داد
حرفی ندارم قلبم ساکت شد
خسته نمیشی تو از فرار کردن
دیگه قهر و آشتی نیست،تموم شد
فهمیدم که دلت از دروغه
اگه عشق مرگه به سرعت میاد**
من از خودکشی نترسیدم
کی بعد جدایی زندگی کرده؟
نگاه کن و ببین ، این گوی و این میدان