آه، قلبَم، قلبَم،قلبَم
قلبَم
نمیجوید قلبَم بی تو عمر و زندگانی را
دراز است این شب و محروم میکنی از عشقَت مرا
عذاب است عشقَت، تاب آوردم چه بسیار نبودن قلبَت و نگاهَت را
تو را چه شده؟ نمی پرسی از من، بیپاسخ میگذاری مرا به ناروا؟
عشقَم، نداری در یاد مرا، چیزی بگو، اطمینان ببخش [این قلب] را
نمیجوید قلبَم بی تو عمر و زندگانی را
دراز است این شب و محروم میکنی از عشقَت مرا