پدر مقدس
ما باید با هم حرف بزنیم
من یه رازی دارم
که نمیتونم حفظش کنم
من اون پسری نیستم که
تو فکر میکردی میخوای
خواهش میکنم عصبانی نشو
بهم ایمان داشته باش
میگم که نباید اینجا باشم ولی نمیتونم از لمس کردن اون پسر دست بکشم
اون همونیه که عاشقش هستم
اون همونه
سعی نکن بهم بگی که خدا به ما اهمیت نمیده
من اون رو دوست دارم
من اون رو دوست دارم
توی خیابونهای میسیسیپی قدم میزنم
دست عشقم رو توی دستم میگیرم
حس میکنم وقتیکه اون پسر با منه تو بهمون خیره میشی
؟باید چیکار کنم تا درکم کنی
میگم که نباید اینجا باشم ولی نمیتونم از لمس کردن اون پسر دست بکشم
اون همونیه که عاشقش هستم
اون همونه
سعی نکن بهم بگی که خدا به ما اهمیت نمیده
من اون رو دوست دارم
من اون رو دوست دارم
آه، من عاشقم
نه، نه
من عاشقم
من عاشقم
عاشق اونم
عاشقم اونم
عاشق اونم
پدر مقدس
گناهانم رو قضاوت کن
از عاقبت اونها نمیترسم
من اون پسری نیستم که تو فکر میکردی میخوای
من اون رو دوست دارم