یه روزِ دیگه مثل اون روز شروع میشه
از پنجره نگاه میکنم و همهچیز رو نادیده میگرم
دستام یخ میزنه، زبونم قفل میشه
اگه خجالت نمیکشیدم هنوزم منتظر میموندم
....همینجا منو بوسیدی... آه
زیر بارون قدم زدیم
...همینجا منو رنجوندی... آه
تو ماهِ آگوست بود که عشقمون مرد
منم بدون اینکه بدونم هی این مسیر رو میرم و میام
هر بلایی که سرم اومد واسه این بود که دوباره عاشق یه ظالم شدم
...از این ماجرا اگه چیزی یاد گرفته باشم اینه که
هر عشفی یه روز مثل این عشق تموم میشه
...همینجا منو بوسیدی... آه
زیر بارون قدم زدیم
...همینجا منو رنجوندی... آه
تو ماهِ آگوست بود که عشقمون مرد