گوشه های ذهنم نیمه باقی موند.
نبودنت چه زخم بزرگی در من باقی گذاشت
اون زهر شیرینی که دروجود من ریختی
بیا وبا خودت ببر جوری که چیزی ازاون باقی نمونه
حالا که از هم دوریم
نه من هستم و نه تو
از عشقمون هم که کم بشه
از این رابطه یکی که کم شه
انگار هر چی که پشت سر گذشتیم دروغ بوده
بگو که کی ضرر میکنه
تو بش فکر نکن من میدونم چی کار کنیم
زودباش بیا از ااینجا بریم
تقدیرتو بذار تو چمدون
و نگاه دار
برای چیزای زیادی که بعدا به قلبت وارد میشن
بنظرم رویاهاتو نگهدار
ما در آغوش هم دراز کشیده باشیم و خاطرات شیرینمون و مرو کنیم
من تورو وتو منو سفت در آغوش گرفته باشی. ..
اینها همه از عشق بر میاد