هاروی:
بشین بنوش، بشین بنوش، هنری لی من،
و تمام شب با من بمون
دختری تو این دنیای لعنتی پیدا نمی کنی
که با من قابل مقایسه باشه
و باد هو کشید و باد وزید
لا لا لا لا لا
لا لا لا لا لی
پرنده کوچک بر هنری لی نشست
نیک کیو:
نمی تونم بنوشم و نخواهم نوشید
و تمام شب با تو نمی مونم
چرا که دختری که تو اون سرزمین سبز شاد دارم
را خیلی بیشتر از تو دوست دارم
و باد هو کشید و باد وزید
لا لا لا لا لا
لا لا لا لا لی
پرنده کوچک بر هنری لی نشست
زن به دیوار تکیه داد
فقط واسه یکی دو بوسه
و با کارد نامه کوچکی که تو دستش بود
چندین و چند تا ضربه بهش زد
و باد هو کشید و باد وزید
لا لا لا لا لا
لا لا لا لا لی
پرنده کوچک بر هنری لی نشست
پی جی هاروی:
بیا با اون دستای به سفیدی سوسنت بگیرش
بیا از پاهاش بگیرش
و بندازش توی چاه عمیق عمیقی
که بیشتر از سی متر عمقشه
و باد هو کشید و باد وزید
و باد هو کشید و باد وزید
لا لا لا لا لا
لا لا لا لا لی
پرنده کوچک بر هنری لی نشست
اونجا بخواب، بخواب، هنری لی من
تا گوشت از استخوانت جدا شود
و دختری که تو اون سرزمین سبز شاد داری
می تونه تا ابد برای برگشتنت انتظار بکشه
و باد هو کشید و باد وزید
لا لا لا لا لا
لا لا لا لا لی
پرنده کوچک بر هنری لی نشست