Heart Of Gold [Persian translation]

من هروقت بخوام میتونم قوی باشم

فکر میکنی ضعیفم چون با حرفهایی که میزنی میتونی منو پاره پاره کنی

فکر میکنی کنترل رو تو در دست داری

اما متوجه نیستی چقدر اشتباه میکنی

تصمیم میگیری عصبیانیتتو سر من خالی کنی، من کار اشتباهی نکرده ام

تو فقط میخوای بهت توجه بشه و فقط دوست داشته بشی

تو نیاز داری که دوست داشته بشی

و من میخوام آزاد باشم

وقتی قلبم از طلا ساخته شده

و بخشایش خیلی جسورانست

هنوز توی قلبم پیدا میکنم این حس رو

که بگم "دوستت دارم"

وقتی قلبم از طلا ساخته شده

و زخمی که هست خیلی بزرگه

هنوز توی قلبم پیدا میکنم این حس رو

که بگم "دوستت دارم"

بس نیست که عشقت برای من رو استفاده میکنی

تا از چیزهایی که موجب حسادت و تنفرت میشن رد بشی؟

و دعواهایی که میارن؟

میگی بهت حقیرانه نگاه شده

نمیفهمی چرا همه چیز رو نداری

ولی نمیدونی من چطور برات میجنگم ، و به اهدافت اعتقاد دارم

من فقط میخوام باهام درست رفتار کنی ، چیزی که عوض شده رو از یاد ببر

چون هیچ چیزی عوض نشده

و من میخوام آزاد باشم

وقتی قلبم از طلا ساخته شده

و بخشایش خیلی جسورانست

هنوز توی قلبم پیدا میکنم این حس رو

که بگم "دوستت دارم"

وقتی قلبم از طلا ساخته شده

و زخمی که هست خیلی بزرگه

هنوز توی قلبم پیدا میکنم این حس رو

که بگم "دوستت دارم"

ولی لازم نیست اینقد خودخواه باشی

همه چیز رو خیلی بزرگ میکنی

جوری که با هر ضعفی که توی من میبینی بازی میکنی

که تو رو قوی کنه، همه مدت قوی بودی

پس تظاهر نکن که به سختی نفس میکشی

انگار که همش تقصیر منه

چون خیلی بی انصافیه که نمی تونی ببینی اشتباه میکنی

ما هنوز خیلی جوونیم

و من میخوام آزاد باشم

وقتی قلبم از طلا ساخته شده

و بخشایش خیلی جسورانست

هنوز توی قلبم پیدا میکنم این حس رو

که بگم "دوستت دارم"

وقتی قلبم از طلا ساخته شده

و زخمی که هست خیلی بزرگه

هنوز توی قلبم پیدا میکنم این حس رو

که بگم "دوستت دارم"