آه محبوب من! کاری نیست که برای تو انجام نداده باشم؛
تا دمی تو را داشته باشم ... دور از همهی دنیا
و در کنار خودم.
آه ... محبوب من! درست همچون رودخانهی ماگدالنا
که در دریا سرازیرمیشود،
میخواهم در تو سرازیر شوم.
عشقهایی وجود دارند که در مقابل درد و رنج ایستادگی میکنند؛
درست همانند شراب که در طی سالیان جا میافتد؛
و احساس من نسبت به تو هم اینگونه قویتر میشود.
عشقهایی وجود دارند که در زمستان شکوفا میشوند؛
و در عصرگاهان پاییز، دوباره سبز میشوند؛
درست مانند عشقی که من به تو دارم.
آه محبوب من! فراموش نکن که دریا
شبها شاهد اشک ریختن من بود
برای خاطراتی که با تو داشتم.
آه محبوب من! فراموش نکن آن روز را که
زندگیات جدا شد
از زندگی درماندهای که من دچارش بودم.
عشقهایی وجود دارند که در مقابل درد و رنج ایستادگی میکنند؛
درست همانند شراب که در طی سالیان جا میافتد؛
و احساس من نسبت به تو هم اینگونه قویتر میشود.
عشقهایی وجود دارند که به نظر میرسد پایان یافتهاند اما وجود دارند؛
و در عصرگاهان پاییز، دوباره سبز میشوند؛
درست مانند عشقی که من به تو دارم.
عشقی که به تو دارم ... به تو دارم ... درست مانند عشقی که به تو د ارم.