شبایی که خسته مونده از راه می رسم نا ندارم
حال و هوای خونمون بهم میگه دیگه تو دلت جا ندارم
دلم می خواد سر روی شونت بذارم گریه کنم
ازت بپرسم تو بگی چاره چیه گیر افتادم راه ندارم
بهت بگم که سردمه
چه دردمه
وقتی تو نیستی سختمه
بهم بگو که حقمه
هوای آزادی می خوام ولی باهات تو قفسم
آخه قشنگه بند عشق وقتی تویی همنفسم
هوای آزادی می خوام ولی باهات تو قفسم
آخه قشنگه بند عشق وقتی تویی همنفسم
خونه که بوی عشق می داد یه چیزایی توش خالیه
جایی که توش زندگی بود زندون انفرادیه
زندگیمو ریخته به هم اون همه حس و حال خوب
مثل گذشته ها نبود نه صبح قشنگ بود نه غروب
اگر ازم سیری بگو
اگه داری میری بگو بهم بگو
بهم بگو که حقمه
بهم بگو که خستمه
توی چشام از روبرو بهم بگو
اگر ازم سیری بگو
اگه داری میری بگو
هوای آزادی می خوام ولی باهات تو قفسم
آخه قشنگه بند عشق وقتی تویی همنفسم
هوای آزادی می خوام ولی باهات تو قفسم
آخه قشنگه بند عشق وقتی تویی همنفسم