به نام نااميدي
به نام درد عذابآلود
به نام كل آفرينش
كه ديوانه شده.
كلكمان درست و حسابي كنده است
بخت و اقبالمان ته كشيده
ما ساخته شدهايم براي نابود كردن خويش.
به جانب پارانويا
بر مرز ناموزون
به جانب ويرانگر بزرگ
طراح نابودي.
كلكمان درست و حسابي كنده است
بخت و اقبالمان ته كشيده
ما ساخته شدهايم براي نابود كردن خويش.
روزي روزگاري سيارهاي سوزان
روزي روزگاري شعلهاي
روزي روزگاري هراسي كه بازميگردد
همه بيهوده.
آيا احساس ميكني كه اميد رنگ ميبازد؟
آيا دركش ميكني؟
آيا به آخر رسيدنش را احساس ميكني؟
.در پايان كار
كلكمان درست و حسابي كنده است
بخت و اقبالمان ته كشيده
ما ساخته شدهايم براي نابود كردن خويش.
ما ساخته شدهايم براي نابود كردن خويش.
نابود كردن خويش
نابود كردن خويش
نابود كردن خويش