شنیدم که از غریبه های در آغوشت خیلی زود خسته شدی
برای برگشتن دنبال هزار چاره و هزار راه گشتی
بیا و ببین بادهای درون من
سخت تر از بادهای شمالی وزیدن
گل های بهاری که تازه شکفته بودن،
سرما زده شدن
دیگه نمی خوام، برنگرد
اگرم برمی گردی، پا تو این خونه نذار
دیگه نمی خوام، برنگرد
اگرم برمی گردی، پا تو این خونه نذار
شبیه آبیه که مثل یخ سرده
باور کن هر عشقی بوده تموم شده
اگه مثل نمک روی زخمت مرهم بذاری
برات درمان نمیشه
نه حقیر، نه خائن
نه باوفا، نه ظالم
یه حسرته و یه انتقام
چیزی که از خیانت می مونه
یه حسرته و یه انتقام
چیزی که از خیانت می مونه
دیگه نمی خوام، برنگرد
اگرم برمی گردی، پا تو این خونه نذار
دیگه نمی خوام، برنگرد
اگرم برمی گردی، پا تو این خونه نذار