جهانو به دو قسمت اگه تقسیم کنی
یه مرز باریکی وسطش ترسیم کنی
حکماً یه عده خوبن و بقیه بَدَن
جلو رفیقتن و بقیه همه دشمنن
طرف تو همه صافن و لوتی و بامرام
طرف دیگه حتما پلیدن وهیولان
ولی دروغه وقتی بفهمی یه جنسن
دو طرف این وسط فقط تو رو بازی دادن
تو میشی پله بقیه بالا میرن ازت
تو چشات نگاه میکنن و بهت میخندن
میشه دائم باهات از امید و اعتماد بگن
تو باور میکنی و اونا تو رو به گور میسپرن
تو یه دستمال چرکی تو دستشون همین
لجن روحشونو با تو پاک میکنن
نگاه میکنی به دوروبرت میبینی همه
گیر کمر و شکم عین برابرن
هورا میکشن برات میشی شاعر ملی
ارزش داری براشون آره خیلی
مثل تو اومدنو حالا اسمی
نیست دیگه ازشون هی پس چی
یعنی همهچی دروغه فقط تویی وخودت
یعنی همهچی دروغه خودتو گول نزن
هرکی دست راستشو دراز کرده
توی دست چپش خنجره خب ببین
یعنی همهچی دروغه حتی تو، حتی من
یعنی ببین و بمیر ولی بیخود جوش نزن
یعنی همهچی دروغه حتی تو، حتی من
یعنی ببین و بمیر ولی بیخود جوش نزن
حتی تو که تو بغلمی و از عشقی
دم میزنی و اشکت دم مشکی
هست ولی فکرت پیش کسیه که وقتی
گیج میشی پولشو میبینی آره مشتی
اگه دنبال یه چیزیی تو کس دیگه
رابطه یعنی یه معامله که سود بده
تا جایی که مصرف بشی ارزش داری
اینو میگن ارزش انسان اره حاجی
یعنی همهچی دروغه عشقت حرف مفته
میفروشی و حتما اگه پاش بیفته
به اون همهچی جز اشکای اون مردی
که تو آینه خودشو میبینه و گردی
نشسته رو موهاش همهچیشو باخته
توی سلولی که دنیا واسهش ساخته
یعنی همهچی دروغه جز خون سعید
دراماتیک تو حجله عروسشو ندید
یعنی همهچی دروغه جز خرمشهرو
مردای تیکهتیکه و زنای بیشوهرو
آخه اونکه زیر تانک رفت رهبر نبود
رهبر در گوشش لالایی مرگ میخوند
همهچی دروغه جز شاعری که نیومد
همهچی دروغه جز شعری که کسی نسرود
همهچی دروغه جز پاکت سیگارم
نخی که یه روز گم شده رو گیتارم
همهچی دروغه جز فصل سرد فروغ
یعنی همهچی دروغه حتی دروغ این دروغ
یعنی همهچی دروغه حتی تو، حتی من
حتی...