اَلا دختر تو مادر داری یا نه
نشونی از برادر داری یا نه
همون بوسی که دادی توی دالون
نمی دونم به خاطر داری یا نه
شبِ تاریک و مهتابم نیومد
نشستم تا سحر خوابم نیومد
نشستم تا دم صبح قیومت
قیومت اومد و یاروم نیومد
سه روزه رفتی و سی روزه حالا
زمستون رفته ای نوروزه حالا
خودت گفتی سر هفته میایُم
شماره کن ببین چند روزه حالا
شبِ مهتاب که مهتابم نیومد
نشستم تا سحر خوابم نیومد
نشستم از سر شب تا خروس خون
همون یار بغل ****م نیومد
من از انگشتر دست تو بودم
میون پنجه و شست تو بودم
اَجل اومد که جونم را بگیره
ندادم چون که پا بست تو بودم